همه دانستند من عاشق تو هستم
من اين رسوايي را دوست دارم
و برايش شهادتين مي خوانم
خودم را با اشك ، غسل مي دهم
زره اي از گيسوانت به تن مي كنم
و مي ميرم
من اين مرگ را دوست دارم
√ همین که اَبــر در اوج آسمــان است و پــاکتریــن قطــرههاے بـــاران را در دل دارد . . .
دیگــر چــه غــم بــرایــش؛
کــه بــارانَ ش کجـا مے بـــارد؟
بـَـر